هر قسمت معمولاً یک یا دو داستان جداگانه را شامل می شود. محتوای این داستانها اتفاقاتی است که برای انسانها می افتد ولی انسان باید خداوند را درنظر داشته باشد و به او توکل کرده و با تلاش و کوشش، نتیجه را به او بسپارد. عبرت گرفتن از وقایع گذشته و صبر و بردباری محور اصلی این سریال است...
داستان عشق شهرزاد و روزنامهنگاری به نام فرهاد است، که پس از حمله به دفترش به دلیل انتشار مطالب سیاسی، دستگیر شده و به اعدام محکوم میشود. شهرزاد برای نجات فرهاد، به بویوکبی، مردی با نفوذ و مرموز مراجعه میکند، غافل از اینکه این تصمیم، زندگی خودش، دختر بویوکبی، و برادرزاده اش کوبات را بهطور غیرمنتظرهای تغییر خواهد داد...
این سریال برمیگردد به اواخر دوره عثمانی و بیشتر به مفهوم مرگ و آخرت تمرکز میکند. یک دانشمند پر شور و شوق پزشکی به اسم ضیا، در آرزوی پیدا کردن راه حل هایی است که شاگردش را نجات دهد اما...
دختر جوانِ موفقی که قهرمان المپیک ریاضی است بورسیه میگیرد و وارد دنیای انسانهای متمایز، با فاصله طبقاتی زیاد میشود. او سعی می کند با وجود بی تفاوتی، بی مهری و بی ادبیهایی که او را احاطه کرده، رویاهایش را زنده نگه دارد ولی بی عدالتیهایی که در تمام سلول های زندگیاش رخنه کرده، او را مجبور می کند که دست به انتخابی بزرگ بزند و شیّاد شود...
کنترل یکی از پردرد سر ترین محله های استانبول یعنی چوکور(گودال) در دست خانواده ی کوچوآ هست. مهم ترین قانون این خانواده اینکه اجازه به پخش و مصرف مواد مخدر نمیدن.ولی گروهی هست که روی این محله چشم دارن و میخوان این قانون (منع مخدر) رو بشکنن.که باعث میشه این نظم حاکم در محله بهم بخوره...
ماجده که در یک خونواده فقیر بدنیا اومده، در زمینه روانشناسی تحصیل کرده اما از کارش راضی نیست. ماجده که بدنبال کمک کردن به دیگران و شفابخشی به اونهاست، زندگیش بعد از آشنایی با خونوادهی ایشیک به کلی تغییر پیدا میکنه. احمدی که تازه باهاش آشنا شده دیوانهوار عاشق ماجده میشه ولی ماجده تحت تاثیر کاظم، برادر بزرگتر احمد که ازش بعنوان موفقترین و عاقلترین مرد کشور یاد میشه، قرار میگیره و تنها مانعی که بین این حس دوطرفه وجود داره، متاهل بودن کاظمه…
در شهرکی که همه مردم زندگی آرام و مرفهی را سپری می کردند، پس از آمدن زنی به نام آرزو همه چیز به هم می ریزد. پس ازآنکه آرزو به قتل می رسد، پلیس روابط پیچیده مردم شهرک، خشم ناشی از حسادت، دروغ ها و خیانت های آن ها را بررسی می کند تا بفهمد قاتل کیست.
فرایه و یامان در اثر امتحان عشق، شهوت، اشتیاق، انتقام و زورگویی در حال گم کردن مسیرشان هستند. از طرفی دیگر آتش برای حفاظت از خانوادهاش و هر کسی که دوستشان دارد مجبور به گرفتن تصمیمات پر خطری میشود که هم باعث میشود با خواهر و برادرانش رو در رو شود و هم دشمنان جدیدی پیدا میکند…
اونور کاراسو یک مامور اطلاعاتی موفق است که در اوان جوانی به سِمَت مدیریت یک واحد اطلاعاتی ترفیع پیدا میکند. اونور مدتی است که دنبال جیوان کورال، صاحب بزرگترین شرکت زرگری ترکیه است. جیوان که از زرگری بعنوان پوششی برای کارهای کثیفش استفاده میکند، در حقیقت نمایندهی یک باند خلاف در ترکیه است. اونور که فکر میکرد مدارک مربوط به کارهای خلاف جیوان در گاوصندوق خانهاش است، برای این که بتواند وارد آنجا شود با...
آتس پس از مرگ مادرش به مدرسه شبانه روزی فرستاده شد و دیگر به خانه بازنگشت. او به هیچ کس اعتماد ندارد. لیلا از سوی دیگر هرگز خانواده خود را نشناخته و با تقلب درآمد کسب می کند. چه اتفاقی خواهد افتاد وقتی آنها از مسیرهای خود عبور کنند؟
فیرات بولوکباشی ملقب به قفقاز قهرمان سابق بوکس بوده و در مسابقه قهرمانی رقیبش رو شکست میده ولی رقیب همونجا خونریزی مغزی میکنه و میمیره و این ماجرا زندگی فیرات رو زیر و رو میکنه و خونه و کار و همسرشو از دست میده و با پسرش تنها میمونه. بعد از هفت سال فیرات برای درمان پسرش که تب مدیترانه ای داره به 600 هزار لیره نیاز پیدا میکنه و برای همین باز مجبور میشه به رینگ بره…
قتل وحشیانهای در جنگل رخ میدهد و حمدی آتیلبای که یک کارفرمای خیّر است به شکل تحقیرآمیزی کشته میشود. این قتل سرنوشت دادستان لیلا که سعی دارد با پشت سر گذاشتنِ گذشتهی پیچیدهاش، زندگی جدیدی برای خود دست و پا کند و کنعان که یه مجری خبری حریص و مشهور است و زندگی باثباتی دارد را بهم پیوند میدهد. این قتل در عین حالی که باعث به ظهور رسیدن عشق آنها میشود، باورهایشان به زندگی را هم به کلی عوض میکند…
این سریال روایت کننده داستان پسری به نام یامان است که در یه خانواده با اصالت متولد شده و در کودکی ربوده شده و بعد از سالها برمیگرده خونهاش و تلاش میکنه خودش رو ثابت کنه و در این راه مجادله میکنه.
قدیر، عمر، آسیه و امل، چهار خواهر و برادر که بشدت بهم وابسته هستند طی ماجراهایی هم پدر و هم مادر خودشون رو از دست میدن. در این دنیای به این بزرگی جز پناه بردن به همدیگه هیچ کاری نمیتونستن بکنن و هیچکسی نبود که ازشون حمایت کنه. تا این که درهای دانشکده ای که عاکف(کسی که مسبب تمام این اتفاقات بود) رئیسش بود به روی اون ها باز شد. درهای دنیایی که ثروتمند و فقیر، مظلوم و ظالم راه هایشان با هم تلاقی میکرد. در این بین قدیر تنها تلاشش این بود که از برادر و خواهرانش محافظت کند و آن ها را یکجا نگه دارد…
روزی که آلیزه بدنیا میآید مادرش فوت میکند و پدرش سالیان سال بدون کمترین سختی او را بزرگ میکند، برای همین خیلی دختر لوس و خودخواهی بار میآید. آلیزه که با تصمیم پدرش برای ازدواج مجدد رسما دیوانه میشود، تصمیم میگیرد از پدرش انتقام بگیرد و …
نسلیهان زندگی ای داره که از بیرون عالی به نظر میاد و همه حسرتش رو میخورن. نسلیهان هم این توهم رو باور کرده و در حالی که فکر میکنه زندگی بیعیب و نقصی رو میگذرونه، متوجه میشه مورد اعتمادترین فرد زندگیش، شوهرش، خیلی وقته داره بهش خیانت میکنه. اونم با دختری که اون رو جای خواهرش میدونه. سنگ روی سنگ بند نمیشه و نسلیهان مجبور میشه درست و غلط، و خوب و بد رو دوباره زیر سوال ببره و معنایی دوباره بهشون بده. تا بتونه دوباره سر پا بایسته و به خاطر خودش، به خاطر خانوادهاش، و به خاطر بچههاش بجنگه…
این سریال داستان تلاقی سرنوشت آتش و لیلا را نقل خواهد کرد. آتش پسری است که بعد از فوت مادرش، در سنین کوچک به مدرسه شبانهروزی فرستاده شده و دیگر از آنجا برنگشته است و در خارج از کشور بدون این که به کسی اعتماد کند، روی پاهای خود ایستاده است. از طرفی لیلا دختری است که هیچوقت خانواده واقعیش را نشناخته است و با فریب دادن مردم پول در میآورد…
خانواده کورهان اهل قاضیآنتپ هستن و خالصخان ستون این خانوادست. ماجرا زمانی شروع می شود که پلیس ها میان دم خونه ی کورهان ها و خالص خان بعد از این اتفاق تصمیم میگیرد برای نوهی نازپرورده از شهر خود زن بگیرد.
آلانور، یک تاجر مدرن و قوی، و ضیا، تاجر اهل آنتاکیا که به سنت ها بسیار پایبنده، در گذشته عاشق هم بودند. به خاطر خانواده هایشان در مقابل این عشق، ناخواسته از هم جدا شدند و زندگی دیگری را آغاز کردند. محمد، نورچشمی مادرش سحر. او پسر بزرگ ضیا هست که قصد دارد در آینده از کار خود دست بکشد. آسلی عاشق رقص، پر از شور زندگی، دختر کوچک ۱۹ ساله آلانور که سال آخر دبیرستان فرانسوی را می گذراند و هر قدم برای آینده خودش را به دقت برنامه ریزی می کند. سالها بعد...
الیف و ارهان زوج نامزدی هستن که خیلی همدیگه رو دوست دارن و بزرگترین انتظارشون از زندگی ازدواج کردن و خوشبخت شدنه. روتین زندگی اونا با فریب وحشتناک ارهان به هم میخوره و ارهان با بدهی بزرگی که باید پرداختش کنه روبرو میشه. با شنیدن این خبر در سفر کاری ارهان که با هم رفته بودن زندگی و روانشون به هم میریزه. در حالی که بدهی که پرداخت آن تقریبا غیرممکن به نظر میرسه، زندگی آنها را به یک کابوس تبدیل کرده، پیشنهاد سیبل، رئیس ارهان، زندگی آنها را برای همیشه تغییر میده.