این سریال داستان تلاقی سرنوشت آتش و لیلا را نقل خواهد کرد. آتش پسری است که بعد از فوت مادرش، در سنین کوچک به مدرسه شبانهروزی فرستاده شده و دیگر از آنجا برنگشته است و در خارج از کشور بدون این که به کسی اعتماد کند، روی پاهای خود ایستاده است. از طرفی لیلا دختری است که هیچوقت خانواده واقعیش را نشناخته است و با فریب دادن مردم پول در میآورد…
در قرن نوزدهم و در شب عروسی پارک یون وو، شوهرش به دلیل بیماری قلبی از دنیا می رود. او سپس توسط مردی ربوده و به درون یک چاه انداخته می شود. وقتی چشمانش را باز می کند، خود را 200 سال بعد در سئول امروزی می بیند؛ جایی که کانگ ته ها از او میخواهد یک ازدواج ظاهری با او داشته باشد…
رئیس آتش نشانی سونگ یان و دکتر اورژانس ژو کین زمانی که جوان بودند توسط خانواده هایشان از یک دیگر جدا شدند. اکنون پس از گذشت ده سال، به دلیل شغل هایشان دوباره یکدیگر را ملاقات می کنند ولی…
خانواده کورهان اهل قاضیآنتپ هستن و خالصخان ستون این خانوادست. ماجرا زمانی شروع می شود که پلیس ها میان دم خونه ی کورهان ها و خالص خان بعد از این اتفاق تصمیم میگیرد برای نوهی نازپرورده از شهر خود زن بگیرد.
داستان این سریال تاریخی که در دوران چوسان روایت می شود درباره ی یکی از اشراف زادگان است که مورد غضب و خشم پادشاه قرار می گیرد و به دستور او باید کشته شوند ، طی اتفاقاتی که رخ می دهد فرزند این اشراف زاده به بیرون از کاخ می رود و توسط خانواده ای به فرزند خواندگی پذیرفته می شود و البته در این بین او باید در این خانواده جدید به شیوه ای رفتار کند تا بتواند رضایت آنها را نسبت به خودش جلب کند. در ادامه سریال خواهیم دید که او باید با سختی ها و دشواری هایی که در مسیر زندگی اش قرار می گیرد کاملا کنار بیاید تا بلکه بتواند راه خود را از میان این همه مشکل به سمت هدفی که در ذهن خود دارد پیدا کند و به سمت آن حرکت کند.
بازگشت ایلجیما به عبارتی ادامه ی سریال بسیار دیدنی ایلجیما می باشد که حکایت از مردی جنگجو و البته با قلبی رئوف و مهربان دارد. ایجیما به مانند زورو مردی عدالتخواه و جنگجوست که به حمایت از مردم سطح پایین جامعه می شتابد. او که در کودکی از خانواده رها شده توسط یه زن و شوهر چینی بزرگ می شه و به کره برگردونده می شه تا پدر و مادرش را پیدا کنه … در همین حین با دال ئی آشنا می شه و برای اولین بار تو عمرش عشق را تجربه می کنه ولی دال ئی به طور ناجوانمردانه و غیر عادلانه به مرگ محکوم شده … ایلجیما تصمیم به نجات دال ئی و گرفتن انتقام اون از مقامات دولتی می گیره و …
هان یی جو توسط هان جین وونگ و لی جونگ هه به سرپرستی گرفته شد. با این حال، پدر و مادر و خواهر کوچکترش هان یو را دوستش ندارند. او همیشه از خانواده اش جدا بود. اکنون هان یی جو با جونگ سه هیوک ازدواج کرده است. او متوجه می شود که شوهرش دوستش ندارد و به خواهرش علاقه دارد. در همان روز هان یی جو تصادف می کند و می میرد. وقتی از خواب بیدار می شود، خودش را در زمان نامزدی می بیند. او برای تغییر سرنوشت و انتقام گرفتن از خانواده اش، نامزدی خود را با جونگ سه هیوک قطع می کند و …
شیم جونگ وو کسی که در آزمون دولتی اول شد، به عنوان همسر یک شاهزاده خانم انتخاب می شود. اما در مراسم عروسی شاهزاده خانم از دنیا می رود. طبق رسوم دوره چوسان، شیم جونگ وو دیگر نمی تواند پست دولتی داشته باشد و یا حتی دوباره ازدواج کند! او با جون سون دوک آشنا می شود. آنها به کمک هم تصمیم می گیرند تا به عنوان واسطه ازدواج، افراد مجرد را به هم برسانند…
ستاره برتر کره “هان جون اوه” حین شرکت در یک تیزر تبلیغاتی دچار سانحه می شود. اما “کانگ یونگ هوا” او را نجات می دهد. زمانی که “هان جون اوه” از خواب بیدار می شود، بدنش توسط روح انتقام جوی “دو ها” تسخیر می شود. “دو ها” یک نجیب زاده در سلسله شیلا بوده که توسط همسرش “هان ری تا” کشته شد…
چا یو هان دکتر بیهوشی نابغه ای است که به سبب نبوغ فراوانش شخصیتی بسیار متکبر دارد؛ اغلب به او لقب دکتر “ده ثانیه ای” داده اند چرا که میتواند بیماری شخص را سریعا بیابد! برخلاف او کانگ شی یونگ که در همان مرکز بیهوشی کار می کند شخصیتی بسیار گرم و ذهنی هوشمند دارد و با دقت به بیماران خود گوش می دهد. افراد با درد حاد یا مزمن مرموز به بیمارستان می آیند و در آنجا چا یو هان و کانگ شی یونگ سعی می کنند علل دردشان را پیدا کنند…
وقتی “لی وون جون” در اولین روز دانشگاه به آپارتمان جدیدش نقل مکان می کند، متوجه می شود “لی دو نا”ی زیبا که قبلا یک آیدل مشهور بوده، در طبقه پایین زندگی می کند. جون در ابتدا سعی می کند از او دوری کند، اما بیشتر و بیشتر در مورد زندگی مرموز او کنجکاو می شود…
شین ها ری مجرد است. او مدت زیادی است که روی یک نفر کراش دارد اما بعد متوجه می شود که کراش او نامزد دارد. یک روز دوستش، جین یونگ سو، از او میخواهد که به یک قرار از پیش تعیین شده برود و خودش را جای او معرفی کند…
یومی (Kim Go Eun) یک کارمند معمولی است. داستان اغلب بین زندگی واقعی یومی و درون ذهن او جایی که سلول ها مشغول فعالیتند، در جریان است. هر کدام از سلول ها نشان دهنده احساسات مختلف مانند عشق، خشونت، عقلانیت، خوب و بد است…
جونگ ست بیول دختری است با مهارت های شگفت انگیز در مبارزه که عاشق دوستان و خانواده خود است. چوی ده هیون صاحب مهربان و خوش قلب یک فروشگاه محلی است که تمام توجهات ست بیول را به خود جلب کرده است. سه سال پیش آنها با هم ملاقات کوتاهی داشته اند. از همان زمان به بعد این فرد برای ست بیول تبدیل به شخصی فراموش نشدنی میشود. تا اینکه ست بیول تصمیم میگیرد در فروشگاه چوی ده هیون مشغول به کار شود و …
خانواده هان هه نسل هاست که نفرین شده اند. این نفرین باعث می شود که او پس از بوسیده شدن، به مدت شش ساعت در نیمه شب تبدیل به سگ شود. پس از آن او دوباره به ظاهر اولیه خود برمیگردد؛ اما این رویه تا زمانی که بوسه دوم را در ظاهر سگی خود دریافت نکند، ادامه میابد. در این میان هان هه تصادفی پسری را می بوسد که از سگ ها می ترسد…
قاضی هیل به علت فشار نخست وزیر برای تبرئه کردن متهمان یک پرونده به میلتون مهاجرت می کند. میلتون یک شهر صنعتی است که کارخانه های پارچه بافی بزرگی در آن قرار دارد. صاحبان این کارخانه ها علناً کارگرانشان را استثمار می کنند. قاضی هیل دختری به نام مارگارت دارد. مارگارت در اولین برخورد با صاحبان یکی از کارخانه ها به نام آقای تورنتون به عمق شقاوت او پی می برد، اما آقای تورنتون به او علاقه مند می شود و سعی دارد که دیر یا زود از خانم مارگارت خواستگاری کند. اما با توجه به جو پارچه بافی روابط آنها تیره تر می شود…
لی کانگ هو در یکی از بهترین دانشگاهای پزشکی درس خوانده و فارغ التحصیل شده و در بهترین بیمارستان و در بهترین بخش مغز و اعصاب مشغول به کار است .جاه طلبی وی تا حدیست که دوست دارد تمام تلاش خود را بکند که به مدیر دانشگاه بیمارستان تبدیل شود به هر حال وی با ارشد خود کیم سانگ چول ملاقات میکند که یکی از نابغه ترین دکترها و یکی از مشهورترتین پزشکان اعصاب دنیاست .سو جون سوک یک دکتر است و به زودی یکی از اعضای خانواده لی کانگ هون میشود .یو جی هیو هم یکی از متخصصان مغز و اعصاب است که در یک خانواده با اصالت بزرگ شده و خیلی به کار و درس خواندش اهمیت میدهد اما در عین حال رابطه گرمی با بیماران خود دارد …
داستانی در مورد سیاسی ترین خانواده در تاریخ آمریکا، که همانند فیلم «پدرخوانده» است. یک پدر خودخواه که میخواهد از طریق پسرانش به چیزهایی که میخواهد برسد. پسرانی که به ساز پدر میرقصند، در حالی که تلاش میکنند روی پای خودشان باایستند و شخصیت ها و رابطه های پیچیده که تصویری از یکی از آشفته ترین دوره های دنیای مدرن را ارائه میدهد...