گرچه برای خوشمشربی و دستاوردهای علمیش مورد تحسین قرار میگرفت، دانشآموز دبیرستانی کیوکو هوری وجه دیگهای از خودش رو پنهان میکرد. با والدینی که اغلب برای کار از خونه دورن، هوری مجبوره از برادر کوچکترش مراقبت کنه و کارای خونه رو انجام بده، براش هیچ فرصتی برای معاشرت جدا از مدرسه باقی نذاشته بودن. در همون حال، ایزومی میامورا به عنوان یه اوتاکوی عینکی متفکر دیده میشه، هرچند در واقعیت اون یه آدم مهربونه که توی درس خوندن بیعرضه است. به علاوه اون نه تا پرسینگ مخفی پشت موهای بلندش و یه تتو در امتداد کمر و شونه چپش داره. خیلی اتفاقی، هوری و میامورا به همدیگه برخورد کردن...
یک گروه کی پاپ 5 نفره بر اثر مشکلات مالی آژانسشان، مجبور می شوند مسئولیت اداره یک فروشگاه را بر عهده بگیرند. آنها که چیزی جز خوانندگی بلد نیستند حال باید انبارداری، چیدن اجناس در قفسه، خرد کردن گوشت و غیره انجام دهند…
سانگ تیان وقتی هجده سالش میشود آرزو میکند که در دانشگاهی که مادرش بوده، پذیرفته شود تا بتواند عضو تیم اسکیت نمایشی چینی شود. اما متاسفانه او نمیتواند در آزمون رتبه بندی قبول شود و به همین دلیل با لباس مبدل خود را بجای یک پسر جا میزند و در آزمون تیم هاکی روی بخ پذیرفته میشود و…
هان دو جین افسر پلیس در ایستگاه پلیس رودخانه هان است. او آدمی بداخلاق و در عین حال با انصاف است. همکار او لی چون سوک، شخصیتی کاملاً متضاد با هان دو جین دارد. دو نا هی و کیم جی سو نیز در ایستگاه پلیس کار می کنند. افسران آنجا برای محافظت از شهروندانی که برای لذت بردن از رودخانه هان و مناطق اطراف آن می آیند و جنایاتی که در آنجا اتفاق می افتد، کار می کنند…
ته کیونگ بهمراه کانگ ان یو و شین یو گروهی معروف به نام ای ان جل هستند که طرفداران زیادی در کره دارند این گروه جدید قصد دارند به تازگی یک عضو جدید به گروه خودشان اضافه کنند . این عضو جدید گو می نام برادر گو می نیو دختر راهبه ای است که در کلیسایی مشغول آموزش برای راهبه شدن می باشد . گو می نام و گی می نیو دو قلو هستند و هر دو بسیار بهم شبیه هستند بدلیل مشکلی که برای گو می نام بوجود میاد گو می نیو خودشو جای یک پسر و جای برادرش جا میزنه تا زحمات برادرش هدر نره اون باید یک ماه نقش یک مرد رو بازی کنه حالا شما در نظر بگیرید یک راهبه که تا الان به چه شکل زندگی می کرده ناگهان تصمیم بگیره بجای برادرش در یک گروه پاپ کره ای در حالی که همه فکر میکنند اون یک مرده یک ماه دووم بیاره…
این برنامه با اونچه از قبل تو ذهنتون دارین خیلی فرق میکنه. هر آدمی یه داستان متفاوت داره، و هر داستانی جهات متفاوتی. حسن جان کایا اول سخنوران رو انتخاب میکنه و بعد قسمت خندهدار برنامه با سوالهای جالبش بیشتر میشه.
سریال دوستان یک مجموعه کمدی در مورد گروهی از شش دوست است که در منطقه منهتن شهر نیویورک زندگی میکنند. این مجموعه توسط دیوید کرینو مارتا کافمن از سال ۱۹۹۴ تا سال ۲۰۰۴ ساخته شدهاست. این سریال متمرکز بر زندگی سه مرد و سه زن بیست و چند ساله (که در روند سریال به سی و چند سالگی میرسند) است که ساکن محله گرین ویچ هستند. این سریال یکی از محبوبترین مجموعههای کمدی روزمره در تاریخ تلویزیون آمریکا است که دهها میلیون طرفدار در سراسر جهان بدست آوردهاست...
سونگ دوک می (پارک مین یونگ) در یه گالری هنری کار میکنه و همچنین فن (طرفدار) گروه آیدلی به اسم شیانه؛ او حتی یه سایت طرفداری هم برای گروه محبوبش به طور مخفیانه درست کرده! از طرفی رایان گلد (کیم جه ووک) که قبلا نقاش معروفی بوده رئیس جدید دوک می میشه. رایان که علاقه چندانی به روابط اجتماعی نداره متوجه راز دوک می و فن سایتش میشه و خودش تبدیل به فن دوک می میشه…
بونگ یه بون یک دامپزشک در یک روستای کوچک است که می تواند با لمس کردن پشت حیوانات یا انسان ها، ذهن آنها را بخواند. او با جانگ یول که یک کارآگاه ست آشنا می شود…
ریوتا ساتو فردی که در اثر کار زیاد در شرکتی سیاه فوت کرده، در دنیایی دیگر تناسخ پیدا میکند. با اینکه ریوتا زنده شده بود، الان با مشکلی جدید مواجه است که باعث میشود در دنیای جدید به طور ثابت سطح ۱ بماند. با اینکه او توان بالا بردن سطحش را ندارد، ولی مهارتی منحصر به فرد دارد که باعث میشود بتواند آیتم تقلب خلق کند که نباید در دنیای هیولاها وجود داشته باشد. با اطلاع از این موضوع، او آمار مربوط به مهارت ساخت آیتمش را تا آخرین سطح بالا میبرد و آیتمها و اسلحههایی را جمعآوری میکند که تنها توسط خودش قابل استفاده است، و همین باعث میشود که با وجود سطح ۱ بودنش، قویترین آمار و تجهیزات را داشته باشد.
آی میه که روی صندلی بقلی کائده کومورا میشینه، همیشه توجه کائده رو بخودش جلب میکنه. کائده که جذب رفتار ناز آی شده، فقط از خدا میخواد که آی یکبار با اون چشمای زیبایی که زیر عینکش قرار داره بهش نگاه کنه. اما چند روز پس از آشنا شدن با آی، کائده متوجه یه تغییر در اون میشه. آی چشماش رو تنگ کرده و عینکش هم همراهش نیست. با اینحال، آی هنوزم براش نازه! آی استعداد خاصی در فراموش کردن عینکش داره. و با توجه به ضعیفی چشمانش، سخته که بدون عینک مدرسه رو بگذرونه. اما خوشبختانه، کائده از خداشه که به آی کمک کنه. بتدریج با شروع متکی شدن آی به کائده، احساسات کائده برای آی هم بیشتر میشه، با وجود نزدیک بینیش، کائده به شخصی تبدیل میشه که آی همیشه دوست داره که اون رو ببینه…
سون وو هیول یک خون آشام نیمه انسانی است. او خیلی دوست دارد به یک انسان کامل تبدیل شود، اما تنها فرصت اینکار که هر صدسال پیش میاید را از دست می دهد. او با جون این هه که یک مهمون خونه رو اداره میکنه آشنا میشه…
این سریال کمدی در یکی از دفترهای کار بهشت اتفاق می افتد؛ آن هم درست در زمانی که قرار است کره زمین نابود شود. در این میان، دو فرشته رده پایین سعی می کنند که رئیس خود را متقاعد کنند تا بشریت را نجات دهد. این دو مطمئن هستند که می توانند این کار را انجام دهند و برنامه آنها این است که به دو انسان کمک کنند تا عاشق همدیگر شوند…
وقتی ساکو یه گربه سیاه ولگرد رو به عنوان حیوان خونگی به خونه آورد، هیچوقت فکرش رو نمیکرد که اون یه هم خونهای براش بشه که کارای خونه رو انجام میده! اما یوکیچی، یه گربه غولپیکر که قدش حتی از ساکو هم بلندتره، یه گربهسان معمولی نیست. اون شدیداً به مهارت آشپزیش افتخار میکنه، و یه حراج خوب در سوپرمارکت، همیشه سیبیلاش رو میلرزونه. شاید ساکو هنوز نتونسته باشه خودشو جمع و جور کنه، اما حداقل یوکیچی رو داره!
در این برنامه، اعضا باید برای غذا، حمل و نقل، سرپناه و موارد دیگر، ماموریت های مختلفی را انجام دهند. هر کسی که توسط یک زامبی گاز گرفته شود، رها می شود…
آن یون یونگ معلم و پرستار مدرسه ایست که قابلیت دیدن هیولاهایی را دارد که از پس مانده خواسته ها و آرزوهای انسان ها ساخته میشوند ، از طرفی هونگ این پیو، معلم چینی همان مدرسه است و از قابلیت ویژه و مرموزی برخورددار است اما او نیز همچون آن یون یونگ ، متوجه اتفاقات عجیبی در مدرسه میشود ، پس به کمک هم سعی میکنند برای محافظت از بچه ها ، جلوی اتفاقات بد را بگیرند و…
داستان این مینی سریال براساس واقعیت بوده و در مورد سیاستمدار بریتانیایی جان استون هاوس، یکی از اعضای سابق پارلمان بریتانیا است که مرگ خودش را در سال 1970 در میامی صحنه سازی کرد. او میخواست زندگی جدیدی را شروع کند و وارد شغل جدیدی شود؛ بنابراین به گونه ای نمایش داد که انگار در همان میامی مرده است...